♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
همه چيز از غم هاي كوچك شروع مي شود
همين كه دستتان بلرزد و ليوان آب سر بخورد
همين كه درِ ورودي خانه را محكم ببندي
همين كه يكي از دكمه هاي پيراهن هر روز جا بماند
همين كه يادت نباشد كليد را كجا گذاشتي
همين كه مدتي طولاني در جمع حرف نزنيد.... اين شروع ِ فاصله است، بينِ خودتان و اميد
مهم نسيت چه اتفاقي در حال وقوع است، شما نابودش كنيد
زندگي بدون نشانه هاي وابسته اش، شبيه به مرگي تدريجي ست
از چيزهاي كوچك بيشتر بترسيم
بوسيدن هر روزه قبل از خروج از در براي كارهاي روزمره
به اندازه فراموش نكردن سالگرد مهم است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
صابر ابر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گاهى بايد نقشِ " خدا " را بازى كنيم
بايد رفت به بالاى بلندترين نقطه ى شهر
روز و شبش فرقى ندارد
بايد زل زد
زل زد به آدمهايى كه شبيهِ همين شهر اند
بعضى " شلوغ "و
بعضى " خلوت "
به روابط " يكطرفه "و " دو طرف ه" شان
به آدم هايى كه " بن بست " اند
به آدمهايى كه افكارِ " كوتاه " و " بلند " دارند
به آدمهايى كه بعضاً " پاك " و
بعضاً " آلوده "اند
به آدمهايى كه شايد ظاهرى " نوساز " داشته باشند
اما بنايى كاملاً " فرسوده " دارند
گاهى براى اينكه خودمان را
زندگىِ مان را بهتر ببينيم
بهتر بشناسيم
بايد خودمان را زمين بگذاريم و تا ميتوانيم فاصله بگيريم
گاهى بايد خدا شويم تا ببينيم اطرافمان چه ميگذرد
اين شهر " عشق " را كم دارد
" دوست داشتن " را
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
علي قاضي نظام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من بيشتر از اينكه صبور باشم
حسودم
به چی يا كی، خيلی مهم نيست، من به هر اتفاقی كه يه سمتش تو باشی و طرف ديگش خودم نباشم حسودم
من ساعتای زيادی به عكسای تو خيره می شم و به آدمايی نگاه می كنم كه چقدر شبيه من نيستن
به لبايی كه تو رو صدا می زنن، به گوشايی كه از تو می شنون
به چشمايی كه تو رو می بينن و به اين فكر می كنم كه چقدر آرزو داشتم
تا همه اونا من بودم
آدما، مرگ مشخصی دارن كه حتما ازش بی خبرن، اما من مطمئنم
از حسادت دق می كنم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
پویا جمشیدی